ایرج قادری؛ صدای خشدار خاطرهها، نگاه صاف مردانگی

در قاب سینمای ایران، بعضی چهرهها فقط تصویر نیستند، بلکه خود به صحنهای از خاطره، مرام و مردانگی بدل شدهاند.
ایرج قادری یکی از آن نامهایی است که نه فقط در تیتراژ فیلمها، که در حافظه نسلی جا خوش کرده که با صدایش بغض کرده، با نگاهش دلسپرده و با روایتهایش از رفاقت، خیانت، عشق و بخشش، زندگی را در تاریکی سالنهای سینما آموخته است.
سالروز درگذشت ایرج قادری، بهانهای شد تا پرده خاطرات بالا رود و هنرمندان، دوستان و همکارانش بار دیگر گرد هم آیند؛ نه فقط برای یادآوری یک کارگردان یا بازیگر بزرگ، بلکه برای زنده نگه داشتن مکتبی از سینما که در آن، اخلاق پیش از دیالوگ و مرام پیش از کات معنا مییافت.
رسول توکلی، بازیگر فیلم «تاراج»، با صدایی آمیخته از دلتنگی و احترام، از پشتصحنه آن فیلم گفت؛ از روزهایی که ایرج قادری نه فقط کارگردانی میکرد، بلکه روح میدمید به نقشها، به آدمها، به فیلمنامهای که بیاو شاید صرفاً یک روایت ساده از مبارزه با فساد بود، نه آن ققنوسی که از دل تاریکی برمیخاست.
«تاراج» تنها یک فیلم نبود، مرامنامهای بود از سینمای مردمی، که قادری در آن با جسارت، قهرمانی زخمی و تنها را به تصویر کشید که در دل فساد، راه غیرت را انتخاب میکرد. مردی که کتک میخورد، زمین میافتاد، اما هیچوقت فروخته نمیشد. همانگونه که خود ایرج قادری هرگز پشت دوربین، حرفهایگریاش را با هیچ چیز معامله نکرد.
او در تمام سالهای فعالیتش، چه در اوج و چه در ممنوعیت، یک چیز را حفظ کرد: حرمت مخاطب. سینمای قادری، سینمای قهرمانها و ضدقهرمانها بود، اما همیشه در خدمت تماشاگر. میدانست که مردم با دلشان فیلم میبینند، نه فقط با چشم.
امروز، سالها پس از رفتنش، هنوز نامش که برده میشود، نگاهها رنگ احترام میگیرد. هنوز صدایش که در فیلمها پخش میشود، خاطره زنده میشود. ایرج قادری، نه فقط بازیگر و کارگردان، بلکه یکی از آخرین بازماندگان نسلی بود که سینما را با غرور میساختند، با عشق زندگی میکردند و با مرام میماندند.
او رفت، اما در تکتک لحظههای درخشان سینمای پیش از انقلاب و دهههای پس از آن، ماندگار شد. ماند، چون به پرده سینما تنها بهچشم یک ابزار نگاه نکرد، بلکه آن را آینهای از روح و شرف آدمها دید. و مگر نه اینکه خود ایرج قادری، تصویری بود از رفاقت، غیرت و حرفهایگری؟
نامش همیشه درخشان خواهد ماند؛ در حافظه پرده، در قلب تماشاگران، و در تاریخ سینمایی که او، یکی از ستارههای بیغروبش بود.